به چشم تو ..

به شدت نیاز به همدلی و دلداری دارم. این چن روز آخر خیلی مهمه ولی من اصن نمی‌تونم بخونم. چیکار‌کنم آخه؟! 

آیکون میچکا با یه بغض گنده تو گلو و دو قطره اشک گوشه چشم و یه تن داغون و رنجور و یه فکر خسته.

آقای‌پدر با کلی پسته و آناناس و‌ موز و کلی چیز میز دیگه اومد خونه. گفته هیشکی بهشون دست نزنه اینا مال میچکاست. این یه هفته‌ای بخوره مغزش کار کنه. منم الان دراز کشیدم رو تختم دارم به روزی فک می‌کنم که نتیجه می‌آد. فقط از‌خدا می‌خوام شرمنده‌ نشم :(( .

فکر کن! روزی بیاید، فرقی نمی‌کند زمستان باشد یا تابستان، که من و تو، در یک کافه، فرقی نمی‌کند شیک باشد یا بدقواره، پشت یک میز، فرقی نمی‌کند بزرگ باشد یا کوچک، چشم در چشم هم. همین که لحظه‌ی غرق‌شدن شد کافه‌چی بیاید. فرقی نمی‌کند کارکشته باشد یا تازه‌کار و تو با سلیقه‌ی خودت چیزی سفارش دهی و من هم برایم مهم نباشد که چی. چای باشد یا بستنی. با تو چای باید سرد شود و بستنی گرم. هر دویش می‌چسبد. 

فکر کن چنین روزی بیاید ... .

امروز روز شرف شمس هس. از دستش ندین.

اولین گره را دیروز زدم. امروز هم تا دلت بخواهد گره زدم. سبزه عیدمان را؛ سبزه عید عمو را؛ سبزه‌های باغ پدربزرگ‌جان؛ اگر می‌توانستم تمام سبزه‌های دنیا را به نام تو گره می‌زدم!

هر کسی سرنوشتی داره. هر کسی قسمتی داره. این که رفیق‌تون زودتر از شما داره سروسامون می‌گیره معنی‌ش بدشانس بودن شما نیس. به جای حسادت و گریه زاری براش دعاهای خوب بکنین. حالا کسی پیدا بشه همه این حرفا رو به میچکا بگه. کسی پیدا بشه میچکا رو آروم کنه. کسی پیدا بشه برا میچکا دعا کنه. اصن می‌دونین چیه؟! میچکا خیلی وقته فهمیده دعاهاش مستجاب میشه. کافیه از خدا بخواد. کسی پیدا بشه از میچکا بخواد که دعا کنه. تا دعاش مستجاب بشه!!

کاش می‌دونستم باید چیکار کنم! شایدم می‌دونم! 

من حتی جیگر(کبد) نوشتن نامت بر روی برگه‌های جزوه‌ام را ندارم!!

تا حالا اینجوری سرما نخورده بودم. خب من این همه درس رو کجای دلم بذارم؟!!

نمی‌دونم دمنوش زهرمار آقای پدر بود که حالم رو بهتر کرد یا چراغ سبزی که بعد از مدت‌ها جلوی عکست جولون می‌داد؟!!